دلنوشته

شعر و داستان و دلنوشته

دلنوشته

شعر و داستان و دلنوشته

دل تو وقتی که با ایی دل مه تنها شبو

همو لحظه که مهوند گپ بزنم دعوا شبو

دل تو بهونه های جور وا جور شگه عزیز

به همی هسته که وقتی گپ مزه دعوا شبو

وقتی فقط خودت رو ببینی هیچ وقت نمیتونی کسی رو درک کنی....

خوبه آدما از 2 تا چشمشون برای دیدن استفاده کنن

یکی برای دیدن خودشون و یکی برای دیدن دیگران

شاید با اینکار راحت تر بشه همدیگه رو درک کرد


حرف دل

حرفتو نتونی بزنی برات میشه غصه

و اونوقت دیگه حرف دل نیست

درد دله

............

سربازی

روز اولی که داری میری خیلی شوق داری که زود برسی به پادگان ولی به محض ورود به پادگان میگی ای کاش نیومده بودم

روز اول که میگذره منتظر اومدن روز دوم و دیدن تغییر نسبت به دیروزش هستی

ولی با رفتن این روز و گذشتن چند روز پی در پی میدونی که همش مثل همه

و هر روز با یه برنامه که روز اول دادن میگذره

و فقط تاریخ عوض میشه و تقویمامون ورق میخوره

میرن و میرن تا تموم شن.......

کی تموم میشه و چه جوری به نقظه پایان میرسه؟؟؟؟


(ضرغام.... روز هشتم آموزشی(90/08/12))

دلتنگ

گاه دلتنگ میشوم

دلتنگتر از همه دلتنگیا

گوشه ای مینشینم و حسرت ها رو میشمارم

باختن ها رو

صدای شکستن ها رو نمیدانم

من کدام امید را نا امید کردم

کدام خواهش را نشنیدم

و بر کدام دلتنگی خندیدم

که این چنین دلتنگم...

ادامه مطلب ...